زمان تقریبی مطالعه: 21 دقیقه
 

آثار تکبر (قرآن)





آثار تکبّر با توجه به آیات قرآن عبارتند از:


۱ - اخراج از بهشت



تکبر و خودبرتربینی ابلیس، سبب اخراج وی از جایگاه والایش:
۱. «قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ • قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ؛(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟! گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل! فرمود: از آن مقام و مرتبه‌ات فرود آى. تو حق ندارى در آن مقام و مرتبه تكبّر كنى. بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى.»
۲. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ • قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ • قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ؛(خداوند) فرمود: اى ابليس! چرا با سجده‌كنندگان نيستى؟! گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده‌اى كه‌از گل بدبويى آفريده‌اى، سجده نخواهم كرد. فرمود: از آن -صف فرشتگان‌- بيرون رو، كه تو از درگاه ما رانده‌شده‌اى!»
۳. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ • قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ • قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ؛فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اين‌كه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل. فرمود: از آن مقامات خارج شو، كه تو از درگاه من رانده شده‌اى!»

۲ - اسراف



اسراف و تجاوز از حد خود، برخاسته از روحیه تکبر:
«... كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ • ... كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛... اين گونه خداوند هر اسرافكار ترديد كننده‌اى را گمراه مى‌سازد. ... اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر گردنكشى مُهر مى‌نهد.»

۳ - اعراض از آیات خدا



اعراض از آیات الهی، پیامد خودبرتربینی و تکبر:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ؛بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا حق تكبّر مى‌ورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مى‌سازم. زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‌كنند؛ واگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى‌كنند. همه اينها بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.»

۴ - افترا به خدا



تکبر، موجب افترا به خدا:
«وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ؛و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند و تكبر ورزيدند مى‌بينى كه صورتهايشان سياه است؛ آيا در جهنم جايگاهى براى متكبّران نيست؟!»

۵ - انتقام



انتقام‌جویی ابلیس، برخاسته از تکبر وی:
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا • قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلًا؛به ياد آور زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. همگى سجده كردند، جز ابليس كه گفت: آيا براى كسى سجده كنم كه او را از گل آفريده‌اى؟! سپس گفت: آيا خبر مى‌دهى، اين كسى را كه بر من برترى داده‌اى به چه دليل بوده است؟ اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز اندكى از ايشان، گمراه و ريشه كن خواهم ساخت.»

۶ - بخل



بخل‌ورزی و ترویج آن، از آثار تکبر:
۱. «... إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا • الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ ...؛... زيرا خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مى‌زند، دوست نمى‌دارد. همان كسانى كه بخل مى‌ورزند، و مردم را نيز به بخل دعوت مى‌كنند....» «مختال» به معنای متکبر است. )
۲. «... وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ • الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ ...؛... و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد. همان كسانى كه بخل مى‌ورزند ومردم را به بخل دعوت مى‌كنند....»

۷ - تحقیر


از آثار تکبر، تحقیر است.

۷.۱ - تحقیر مؤمنان


تحقیر مؤمنان از سوی اشراف، برخاسته از روحیه تکبر آنان:
«فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ؛اشراف كافر قومش در پاسخ او گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‌بينيم؛ و كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، جز افراد پست ساده‌لوح، مشاهده نمى‌كنيم؛ و براى شما فضيلتى‌نسبت به خود نمى‌بينيم؛ بلكه گمان مى‌كنيم كه شما دروغگو هستيد.»

۷.۲ - تحقیر ابلیس


تکبر ابلیس، موجب فرومایگی و تحقیر او:
«قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ؛فرمود: از آن مقام و مرتبه‌ات فرود آى. تو حق ندارى در آن مقام و مرتبه تكبّر كنى. بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى.»

۸ - تضییع حقوق



تضییع حقوق دیگران، ناشی از تکبر و روحیه خودبرتربینی:
«وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، آن را به تو باز مى‌گردانند؛ و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى‌گردانند؛ مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده و بر آنها مسلّط باشى. اين بخاطر آن است كه گفتند: ما در برابر امّيّين (غير يهود)، مسؤول نيستيم. و بر خدا دروغ مى‌بندند؛ در حالى كه دروغ بودن آن را مى‌دانند.»

۹ - تمرد



تمرد و نافرمانی، پیامد تکبر و خودبرتربینی:
۱. «قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟! گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل!»
۲. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ • قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛(خداوند) فرمود: اى ابليس! چرا با سجده‌كنندگان نيستى؟! گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده‌اى كه‌از گل بدبويى آفريده‌اى، سجده نخواهم كرد.»
۳. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ • قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اين‌كه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل.»

۱۰ - جدال


از آثار تکبر، جدال است.

۱۰.۱ - جدال در آیات الهی


تکبر و خودبرتربینی، زمینه جدال در آیات الهی:
۱. «الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛همان كسانى كه در آيات خدا بى آن‌كه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله مى‌پردازند؛ اين كارشان خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آورده‌اند به بار مى‌آورد؛ اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر گردنكشى مُهر مى‌نهد.»
۲. «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِيهِ ...؛كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستيزه‌جويى مى‌كنند، در سينه‌هايشان فقط تكبّر و غرور است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد....»

۱۰.۲ - جدال درباره خدا


تکبر و خودبزرگ بینی، زمینه جدال سردمداران شرک درباره خدا:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ • ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ؛و بعضى از مردم، بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى، درباره خدا مجادله مى‌كنند. آنها با تكبّر و بى‌اعتنايى (نسبت به سخنان الهى)، مى‌خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند. براى آنان در دنيا رسوايى است؛ و روز قيامت، عذاب سوزان به آنها مى‌چشانيم!»
مقصود از «من الناس» مشرکانی بودند که با اسلام و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بحث و جدل می‌کردند. «ثنی» (مصدر «ثانی») به معنای پیچاندن و برگرداندن و «عطف» به معنای پهلو است. پیچاندن پهلو، کنایه از تکبر است.

۱۱ - حق‌ناپذیری



تکبر و خودبرتربینی کافران، مانع پذیرش حقایق قرآن:
«ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ • بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ؛ص، سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است (كه اين كتاب، معجزه الهى است). ولى كافران گرفتار غرور و اختلافند.»

۱۲ - ختم قلب



تکبر، موجب مهر نهاده شدن بر قلب متکبر:
«الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛همان كسانى كه در آيات خدا بى آن‌كه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله مى‌پردازند؛ اين كارشان خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آورده‌اند به بار مى‌آورد؛ اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر گردنكشى مُهر مى‌نهد.»

۱۳ - خیانت در امور



خودبرتربینی برخی از اهل کتاب، زمینه خیانت آنان در امانت‌ها:
«وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ ...؛و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، آن را به تو باز مى‌گردانند؛ و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى‌گردانند؛ مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده و بر آنها مسلّط باشى. اين بخاطر آن است كه گفتند: ما در برابر امّيّين (غير يهود)، مسؤول نيستيم....»

۱۴ - ریاکاری



ریاکاری در انفاق از آثار تکبر و فخرفروشی:
«... إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا • وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ ...؛... زيرا خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مى‌زند، دوست نمى‌دارد. و همان كسانى كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم و رياكارى انفاق مى‌كنند....»

۱۵ - شک



تردید در حق، ناشی از روحیه تکبر:
«وَلَقَدْ جَاءكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ •
... كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛پيش از اين يوسف با دلايل روشن به سراغ شما آمد، ولى شما پيوسته در آنچه او براى شما آورده بود ترديد داشتيد؛ تا زمانى كه از دنيا رفت، گفتيد: هرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد! اين گونه خداوند هر اسرافكار ترديد كننده‌اى را گمراه مى‌سازد. ... اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر گردنكشى مُهر مى‌نهد.»

۱۶ - گمراهی



تکبر و خودبرتربینی، زمینه گرایش آدمی به راه ضلالت و گمراهی:
۱. «سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ...؛بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا حق تكبّر مى‌ورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مى‌سازم. زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‌كنند؛ واگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى‌كنند....»
۲. «مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَيْئًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِينَ • ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ؛همان معبودهايى را كه جز خدا پرستش مى‌كرديد؟! آنها مى‌گويند: همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلكه ما اصلًا پيش از اين چيزى را پرستش نمى‌كرديم! اين‌گونه خداوند كافران را گمراه مى‌سازد. اين عذاب بخاطر آن است كه به ناحق در زمين شادى مى‌كرديد و از روى غرور و مستى به خوشحالى مى‌پرداختيد.»


۱۷ - گناه



تکبر و غرور در برابر دعوت به تقوا، موجب آلودگی انسان به گناه:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ؛و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مى‌كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است؛ و چه بدجايگاهى است!»
«عزت» گاهی استعاره برای تکبر و خودبرتربینی است.

۱۸ - لعن



تکبر ابلیس، دلیل طرد و لعن شدن او از درگاه خداوند:
۱. «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ؛فرمود: از آن مقام و مرتبه‌ات فرود آى. تو حق ندارى در آن مقام و مرتبه تكبّر كنى. بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى.»
۲. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ • قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ • قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ • وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ؛(خداوند) فرمود: اى ابليس! چرا با سجده‌كنندگان نيستى؟! گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده‌اى كه‌از گل بدبويى آفريده‌اى، سجده نخواهم كرد. فرمود: از آن -صف فرشتگان‌- بيرون رو، كه تو از درگاه ما رانده‌شده‌اى! و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود.»
۳. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ • قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ • قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ • وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ؛فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اين‌كه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گل. فرمود: از آن مقامات خارج شو، كه تو از درگاه من رانده شده‌اى! و به يقين لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود.»

۱۹ - مانع احسان



تکبر و گردن فرازی، مانع احسان به دیگران:
«... وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا؛... و به پدر و مادر، نيكى كنيد؛ همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست و همنشين، و واماندگان در سفر، و بردگانى كه مالك آنها هستيد؛ زيرا خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مى‌زند، دوست نمى‌دارد»

۲۰ - مانع فهم آیات



تکبر و خودبزرگ بینی، مانع فهم آیات و معارف الهی:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ...؛بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا حق تكبّر مى‌ورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مى‌سازم....»
کلمه «صرف» آن گاه که با «عن» متعدی شود، به معنای بازداشتن و مانع شدن است و در آیه یاد شده، با توجه به عبارات دیگر آیه، مقصود، مانع از فهم آیات است.

۲۱ - مانع اصلاح



غرور، مانع اصلاح و نصیحت پذیری انسان:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ؛و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مى‌كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است؛ و چه بدجايگاهى است!»

۲۲ - مانع ایمان



خودبرتربینی، مانع ایمان به آیات الهی:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا ...؛بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا حق تكبّر مى‌ورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مى‌سازم. زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند....»

۲۳ - مانع عبودیت



تکبر، مانع عبادت و بندگی خدا:
«وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا ... إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا؛و خدا را بپرستيد؛ و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد؛ ... زيرا خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مى‌زند، دوست نمى‌دارد.»

۲۴ - مانع کمال



خودبرتربینی، مانع انتخاب راه رشد و کمال :
«سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ...؛بزودى كسانى را كه در روى زمين به نا حق تكبّر مى‌ورزند، از ايمان به آيات خود، منصرف مى‌سازم. زيرا آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‌كنند....»

۲۵ - محرومیت از محبت خدا



تکبر، موجب محرومیت از حب و دوستی خداوند می گردد.
۱.«... إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا؛... زيرا خداوند، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، و از اداى حقوق ديگران سرباز مى‌زند، دوست نمى‌دارد.»
۲. «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛پسرم! با بى‌اعتنايى از مردم روى مگردان، و با تكبر و غرور بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد.»
۳. «... وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛... و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد.»
امام خمینی با استناد به آیه قرآنی (اَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ) معتقد است مبدا سجده نکردن ابلیس خودخواهی و تکبر بود. از این روی تکبر و استکبار شیطان سبب طردشدن او از درگاه الهی و خروج از بهشت می‌باشد. ایشان به آثار و مفاسد تکبر توجه داشته و از جمله آثار تکبر را محروم شدن از بهره‌های اخروی و ذلت و خوار شدن در آخرت می‌داند، چنان‌که بعضی روایات به آن اشاره دارد. همچنین نتیجه و سرانجام تکبر، واردشدن در آتش جهنم است. امام خمینی به آثار اجتماعی تکبر توجه بیشتری داشته و آن را مانع پیشرفت انسان می‌داند و معتقد است این صفت سبب می‌شود انسان نزد خلایق خوار شده، از چشم آنها بیفتد، همچنین سبب بغض ورزی و عداوت می‌شود و مردم در مقابله با وی، او را تحقیر و خوار می‌شمارند. ایشان تکبر را در حاکمان و مسئولان خطرناک‌تر می‌داند. زیرا چه‌بسا سبب خونریزی و نابودی دنیا شود. ایشان دو راه‌ علمی و عملی برای درمان تکبر بیان کرده‌ است، در معالجه علمی تکبر را شبیه معالجه عجب می‌داند؛ زیرا تکبر ثمره عجب است، امام خمینی با الهام از متون دینی پیشنهاد می‌کند فرد مبتلا به این بیماری، در آغاز به مطالعه در آیات و اخباری که در نکوهش این صفت وارد شده و حقیقت آفرینش خویش و چگونگی آن بپردازد. اما درمان عملی، همان چیرگی بر نفس اماره و شیطان و بر خلاف میل آنها رفتار کردن است ازاین‌رو لازم است در این مقام، شخص خود را به صفت متواضعان آراسته ساخته، مطابق سیره آن‌ها رفتار کند.
[۷۱] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۹۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۲۶ - عناوین مرتبط



صفات متکبران (قرآن).

۲۷ - پانویس


 
۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۳.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۳۳.    
۴. حجر/سوره۱۵، آیات۳۲-۳۴.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۷۰.    
۶. ص/سوره۳۸، آیات۷۵-۷۷.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۳۴۵.    
۸. غافر/سوره۴۰، آیه۳۴.    
۹. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۵۰۲.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۱۲. زمر/سوره۳۹، آیه۶۰.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۴۳۰.    
۱۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۱.    
۱۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۲.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۳۷.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۴.    
۱۹. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳.    
۲۰. حدید/سوره۵۷، آیه۲۴.    
۲۱. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۲۹۹.    
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۳.    
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۲۰.    
۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۲۷. حجر/سوره۱۵، آیه۳۲.    
۲۸. حجر/سوره۱۵، آیه۳۳.    
۲۹. ص/سوره۳۸، آیه۷۵.    
۳۰. ص/سوره۳۸، آیه۷۶.    
۳۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۳۳۹.    
۳۲. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۳۳. غافر/سوره۴۰، آیه۵۶.    
۳۴. حج/سوره۲۲، آیه۸.    
۳۵. حج/سوره۲۲، آیه۹.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۲۷.    
۳۷. ص/سوره۳۸، آیه۱.    
۳۸. ص/سوره۳۸، آیه۲.    
۳۹. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۴۱. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۴۲. نساء/سوره۴، آیه۳۸.    
۴۳. غافر/سوره۴۰، آیه۳۴.    
۴۴. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۴۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۴۶. غافر/سوره۴۰، آیه۷۴.    
۴۷. غافر/سوره۴۰، آیه۷۵.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۲۰۶.    
۴۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۳۴، «عز».    
۵۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۳.    
۵۱. حجر/سوره۱۵، آیات۳۲-۳۵.    
۵۲. ص/سوره۳۸، آیات۷۵-۷۸.    
۵۳. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۲۰۶.    
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۵۷. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۵۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۵۹. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۶۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸.    
۶۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۳۲۶.    
۶۲. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳.    
۶۳. اعراف/سوره۷، آیه ۱۲.    
۶۴. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۰۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۶۵. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۸۵-۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۶۶. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۵۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۶۷. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۸۵-۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۶۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۵۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۶۹. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۹۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۷۰. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۷۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۷۱. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۹۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۲۸ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۲۳، برگرفته از مقاله «تکبّر».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.